راه خوب زیستن

لطفا به این آدرس مراجعه کنید : www.naderian.blogsky.com

راه خوب زیستن

لطفا به این آدرس مراجعه کنید : www.naderian.blogsky.com

یه یادداشت قدیمی

سلام باران ، دختر  زمستان ، فصل دلشوره های آسمانی...

حالا اما صدایت را دیر گاهی ست نشنیده ام و هنوز نفس می کشم .

حالا اما نگاهت را دور راهی ست ندیده ام و هنوز نفس می کشم .

اینجا دیشب باران بارید ، یعنی تو باید اینجا بوده باشی ... من اما تمام مدت بارش به خواب بودم و حتی صدای آمدنت را لحظه ای نشنیدم ... مگر بعد رفتنت که عطرت شهر را غرق کرده بود .

من رد پای تو را تا نیمه شب جستجو کردم ، زیر نور خدا ، در همین کوچه های خاطره و یادهای خوش ... و آخر راه به خودم رسیدم !

یعنی که تو را گم کرده ام ...

حالا اما در جای جای رد پایت دانه های گندم کاشته ام ، شاید یادی از پدر و مادرمان کرده باشم ، همانهائی که خوب ، مستی مان آموختند و شرابش را به گوشه ی وجودمان نهادند و اکنون ، این مائیم که از خود و از هم ، غافل و پیاله به دست ، حیرانیم ... !

حالا اما همه مردم اینجا از آمدن بهار دلشاد اند و من دلگیر رفتن زمستان...

من منتظر چیزی نیستم ، من منتظر کسی نیستم ، من فقط خسته ام ، خسته ی راهی نرفته ، خسته راهی که گام هایم مست گم شدن در آن بودند و پیاله ی تهی ام تشنه ی پر شدن در آن ... ، من اما خسته ی نرسیدنم ، خسته ی نرفتن ...

راستی امروز ، از مادرم پرسیدم " آیا بهار ، باران خواهد آمد ... ؟!!! "

 مادرم آهی کشید و بی آنکه پاسخی بگوید ، رفت و نشست به سجاده اش ( بی آنکه پاسخم را بداند ... ) و نگاهش را گره زد به آسمان ...

نظرات 1 + ارسال نظر
نوید پنج‌شنبه 12 خرداد 1390 ساعت 00:12 http://www.handwritten-success.blogsky.com

سلام
خوب هستین
یه سری به وبلاگ من بزنین - شاید بتونیم تبادل لینک کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد