-
۵ آذر
یکشنبه 14 آذر 1389 11:19
راستی ۵ روز از این ماه گذشته روز تولد من بود
-
.....
یکشنبه 14 آذر 1389 11:14
این ماه به تنهایی خواهد گذشت و سکوت من ساکتم و هستم ........
-
قیمت غصه !!!
سهشنبه 11 آبان 1389 10:38
کاش غم و غصه هم قیمت داشت مجّانی است همه میخورند. کاش روی دهانمان کنتوری نصب میشد و جریمة غصهها را به حساب آنان میریختیم. از شمس لنگرودی غصه نخوریم مردم سیاستمدارها هم روزی بزرگ میشوند به مدرسه میروند و دنیا مثل گل مصنوعی قشنگ میشود هر چیز مجانی که ارزش خوردن ندارد.
-
لطفا
پنجشنبه 6 آبان 1389 11:32
لطفا انسان باشیم ما نماینده ی خدا در زمین هستیم ما روح خدایی داریم لطفا طبیعت را آلوده نکنیم لطفا مردم را آزار ندهیم لطفا انسان ...
-
دلتنگی
پنجشنبه 6 آبان 1389 11:21
1 باران صبح بر دفتر شعرم میبارد مِه بر کلماتم موج میزند میدانم زورقم سراسر روز سرگردان خواهد ماند. 2 دلتنگی خوشة انگور سیاه است لگدکوبش کن لگدکوبش کن بگذار ساعتی سربسته بماند مستت میکند اندوه. از شمس لنگرودی
-
چرا رهایم کردی ... ؟
پنجشنبه 6 آبان 1389 11:16
می خواستم ترانه یی باشم که بچه های دبستانی از بر کنند دریا که می شنود توفان اش را پشت اش پنهان کن و برگ های علف نت های به هم خوردن شان را از روی صدای من بنویسند . می خواستم ترانه یی باشم که چشمه زمزمه ام کند آبشار با سنج و دهل بخواند . اما ترانه ی غمگینم و دریا ، غروب بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند . نت...
-
پاییز
دوشنبه 26 مهر 1389 22:23
-
باغ بی برگی
دوشنبه 26 مهر 1389 22:23
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر با آن پوستین سرد نمناکش باغ بی برگی ، روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش ساز او باران سرودش باد... جامه اش شولای عریانی است... ور جز اینش جامه ای باید....بافته بس شعله ی زر تار پودش باد . گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد باغبان و رهگذاری نیست ، باغ نو میدان ، چشم...
-
یک روز من ...
شنبه 10 مهر 1389 21:37
امروز یه اتفاق برام افتاد ، یه حادثه ی رانندگی که خیلی مهیب و ترسناک بود و واقعا هم ترسیدم و هم کلی احساس غریب ، تجربه کردم ... البته به لطف خدا و از نیک روزی ، خسارت مالی کمتر از 20هزار تومان ! و آسیب بدنی هم چند خراش (صد البته بسیار دردناک !) نتیجه تصادفی بود که همه شاهدان و خودم رو شگفت زده کرد . من امروز حس غریبی...
-
پادشاه در راه است
سهشنبه 30 شهریور 1389 21:39
بیارایید زمین را و زمان را که پادشاه در راه است ... به درختان گفته ام که خود را بیارایند و زمین را از برگشان سنگفرش و به پرستوها آموخته ام که آوازی برایش سر دهند و به یمن قدومش بنوازند و به اسمان که آماده باران شود برای پاکی ما به یمن قدومش ... آری پادشاه فصلها در راه است : پاییز در راه است ...
-
خدایا ...
سهشنبه 30 شهریور 1389 21:29
خدایا سلام خیلی خوبه که تو همیشه هوامو داری حتی وقتی به خیال من باهام قهری و باهات قهرم ! آره این مدت خیلی چیزها رو بهم اثبات کردی و بزرگ ترین اونها همین بزرگی خودته ... اینکه از همه مشکلات من و همه بزرگتری ، این عالیه ، عالی ... خدایا چقدر خوبه که رویاهایی برای ما آدمها قرار دادی و راههایی برای رسیدن به اونها ......
-
میهمانی ...
یکشنبه 7 شهریور 1389 02:35
من آنقدر گاهی دلم برایت تنگ می شود که با سرپنجه های بی توانم با چار سیم سه تارم به میهمانی ستاره ها می روم کوچه گرد اصطرلاب را آخرین ستاره ، بخت مرا می گشاید ... ؟! علیرضا صادقی
-
خاموشی
یکشنبه 24 مرداد 1389 13:39
اکنون که چنین زبان نا خشکیده به کام اندر کشیده خموشم از خود می پرسم : "هر آنچه گفته باید باشم ، گفته ام آیا ... ؟! " مطلع "از خود با خویش" شاملو
-
طلوع آفتاب من ...
یکشنبه 24 مرداد 1389 13:27
دوستت دارم چرا که می شناسمت ، به دوستی و یگانگی . - شهر همه بیگانگی و عداوت است _ هنگامی که دستان مهربانت را به دست می گیرم تنهایی غم انگیزت را در می یابم... اندوهت غروبی دلگیر است در غربت تنهایی... همچنان که شادی ات طلوع همه آفتاب هاست ... از" دوستش می دارم" شاملو
-
تیرماه ...
دوشنبه 4 مرداد 1389 15:05
سلام تیرماه گذشت و ما نیز گذشتیم ... چقدر پر کش و قوس است این روزهای سریازی ! یک هفته دیگر این تجربه هم به خاطرات سپرده خواهد شد ...
-
دلت را ...
دوشنبه 24 خرداد 1389 04:52
دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من بما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش بیاور قطره ای اخلاص د ریا کردنش با من به من گو حاجت خود را اجابت می کنم آنی طلب کن آنچه می خواهی مهیا کردنش با من اگر عمری گنه کردی مشو...
-
یک دنیا
یکشنبه 23 خرداد 1389 18:49
آتشی در وجودم هست که بی گمان روزی بیداد را فریاد خواهد کرد آتشی از جنس من از جنس تو از یک آسمان آتش خفته ... در درونم ! دارم می سوزم دارم تمام می شوم چه پایان تلخی ست برای من اگر بی صدا بمیرم نه ... فریاد ها را می شنوی ؟! آهای با شما هستم ... آستانه را باز نگه دارید من پر از فریادهای خفته ام ... رهایم نکنید آواره...می...
-
۲۲ خرداد
یکشنبه 23 خرداد 1389 02:26
سلام امروز ۲۲ خرداد بود و یکسال از ۲۲ خرداد ۸۸ گذشت ... شاید درک این مطلب آسان باشد اما نگاهی به این یکسال روشنگر اینست که نه ... ما سخت ترین ها را تجربه کردیم ... سخت ترین ها را ... چرا ؟!!!
-
یک لحظه
دوشنبه 10 خرداد 1389 08:09
به نام خدا داریم حرکت می کنیم به جلو ، عقب ، چپ یا راست ولی به سرعت ... پس مهم اینه که ما باید سرعت داشته باشیم ، ای وای که اگه سرعتمون را کم کنیم از همه عقب می افتیم و این می شه فاجعه !!! یکی رو می شناختم که خیلی با استعداد بود و تصمیم گرفت 1سال ترک تحصیل کنه و قرآن رو حفظ کنه ولی با استدلال بالا مواجه شد و نتونست...
-
تسلیم ...نه !!!
پنجشنبه 6 خرداد 1389 16:48
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم دلی سربلند و سری سربه زیر از این دست عمری به سر برده ایم ... (هیچ وقت تسلیم نشده ام و اینبار هم قرار نیست اولین بار آن باشد ... )
-
حسرت ابدی
دوشنبه 27 اردیبهشت 1389 19:40
به نام خدا در روز قیامت آنهایی که در دنیا رهبر و پیشوای اهل باطل ( و گمراهان ) را به عهده داشته اند ، از پیروان خود بیزاری می جویند و عذاب را به چشم خود می بینند و در این حال هر نوع رابطه ی میان آنها قطع می شود . در این هنگام پیروان آنها می گویند ای کاش یکبار دیگر به دنیا بر می گشتیم و از پیشوایان و رهبران باطل خود...
-
بوی یاس ...
یکشنبه 26 اردیبهشت 1389 16:25
به نام خدای فاطمه ... هم او که گفته اند یگانه یادگار آخرین پیامبر خدا بود ... هم او که بزرگ بانوی دو عالم است و بهانه ای برای خلقت ... هم او که عمر کوتاهش به دل نگرانیها گذشت ... _ زمانی برای جان پدرش ... _ زمانی برای ظلم به همسرش ... _زمانی برای بی حرمتی به خانواده اش ... ای وای از هنگام شانه کردن گیسوی زینب ... ای...
-
یاد باد
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 20:03
نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت باز ، آواره ی تنهایی چاهم بکنی .. . با تقدیم احترام به تمام داشته ها و یادگارهای دوره کارشناسی ام ، دوستان یار و یاران دوست ... هم انان که دلتنگ باهم بودنهایشان هستم هم انان که شیرینی ایام بودند و از همین رو گذشتند هم انان که به دوستی معنا بخشیدند ، انقدر که دشمنیها فراموش اند یاد باد...
-
سوال
دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 20:56
به نام خدا از دنیا چی می خوای ...؟!!! این سوالیه که مدتیه ذهنم رو مشغول خودش کرده و برای پیدا کردن جوابش واقعا به بن بست رسیدم و راستش شاید یکی از مهمترین اهدافم از نوشتن ، پیدا کردن جواب این سوال بوده باشه . ببین ، وقتی ندونی از دنیا چی می خوای دیگه به پوچی می رسی و خوب این که دیگه زندگی کردن نیست ! ببین میگن یه فرصت...
-
فاطمیه...
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389 19:18
قلبی شکسته بود وضویی جبیره شد سروی نشسته بود عشایی و تیره شد اشکی کنار پنجره غلتید گر گرفت آهی به روی آینه افتاد تیره شد پهلویی از شقاوت نامحرمان شکست اشکی برای محرم دردی ذخیره شد بانویی از تمام دلش چشم بست و رفت مردی تمام وسعت غم را پذیره شد اف گفت بر سکوت بنی آدم آسمان نسلی نگاه کرد گناهی کبیره شد... امید مهدی نژاد...
-
تهران
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389 18:53
اینجا تهران ـ زعفرانیه .... ا ینجا هوا خوب است ، زمین خوب است ، وحتی مملکت شاید خوب باشد ! و چه فرقی می کند که چه خوب است و چه خوبتر ... اینجا تابستان و گرما ندارد و همیشه پر باران است ، حتی اگر همه جا خشکسالی باشد ! خدا اینجا را پر نعمت آفریده و اینچا پر از آزادی است و دخترها و زنها مخصوصا خیلی آزادند و در اینجا...
-
جاده ای برای رفتن
جمعه 20 فروردین 1389 14:10
سلام این تصویر یه جاده است که خودمون (نوع انسان ) ساختیم . می بینید که یرای اینکه طبیعتش کمترین خدشه رو ببینه ، پستی و بلندی های جاده حفظ شده . پس ما موافق این هستیم که طبیعت یک راه پستی و بلندی داره و این توی زندگی هم صدق میکنه. نباید از یه راه انتظار داشت که همیشه روی یک سطح پیش بره . چون باید از طبیعتش خارج بشه و...
-
پایانی برای بهار ...
سهشنبه 17 فروردین 1389 12:02
بدونیم همین بهار با تمام انتظارهایی که برای اومدنش کشیده شده باز خودش رفتنیه و بهار میتونه هر لحظه از حیاتمون باشه پس تمام بودنش به چگونه بودن ما ارتباط داره . برای خودم و همه دوستان آرزو دارم با پایان بهار تونسته باشیم اونجور که باید از حیاتمون استفاده کنیم تا به سرانجام برسیم.. تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد...
-
لذت ها ...
چهارشنبه 11 فروردین 1389 19:19
به نام خدا من دوست دارم بشر باشم همون طوری که خدا می خواست ولی دوست دارم که از دنیا هم لذت ببرم و تا اونجایی که میشه ازش استفاده ببرم ولی به یه مشکلی برمی خورم : مشکل اینجاست که لذتها توی دنیا به نظر می رسه که خیلی زیادن و تفکیک اونها سخته ، یعنی تقکیک لذتهای آنی و اونایی که بدرد بخور هستن و برای دنیای بعدی مون هم لذت...
-
یک لحظه آرامش
پنجشنبه 5 فروردین 1389 16:33
به بهانه روز وفات حضرت معصومه (س) نمی دونم شما هم تا حالا تونستید ساعاتی رو توی حرم حضرت معصومه (س) باشید و زیارت و خلوتی کنید یا نه ؟ من یه مدتیه که نتونستم مشرف بشم ولی دلم می خواست این روزها یه سری به قم برم که جور نشده . راستش من یه انس خاصی با خانوم حضرت معصومه (س) دارم و عجیب توی حرمشون احساس آرامش و سبکی دارم و...